فکر میکنی دردِ من بخاطر خورشید است؟ چه فایده بهار بیاید؟ بادامها شکوفه کنند؟ آخرش مگر مرگ نیست؟ هست، اما مگر من میترسم از مرگی که خورشید میآورد؟ من که هر فروردین یک سال جوانتر میشوم، هر بهار عاشقتر میشوم، میترسم؟ آه دوستِ من، دردِ من چیز دیگری است....
مدتیــــست دلم شکســــته از همان جای قبلـی
کاش میشد آخر اسمــت نقطه گذاشت تا دیگر شــــروع نشوی
کاش میشـــــــد فریاد بزنم : “ پایــــــان ”
دلم خیـــــــلی گرفته اســـت …………..
اینجا نمیتـــــوان به کسی نزدیـــــــک شـــــــد …
آدمهـــا از دور دوست داشتــــنی ترنــــد …